۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

زندگی گاهی چنان می افتد روی خط تکرار که مثل یک سوهان گذرش روحت را خراش می دهد. آن هم یک سوهان دندانه درشت. روزمرگی آدمی را فاسد می کند. روزمرگی که چیزی برای دلخوشی و لذت در آن نیابی. روزمرگی که با زمین در هوا بودنت قاطی شود و تو زندگی کنی میان کلی احتمال و شک. نمی دانم چه چیزی انتظارم را می کشد. نمی شود حدس زد و در گردش ایم و کواکب جستجویش کرد. همین آدم را می ترساند. از ندانستن اتفاقات فردا. بدتر از همه امید هم رنگ ببازد پیشت.

0 نظرات:

ارسال یک نظر