۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

افسردگی

به خودم می گویم نکند افسردگی گرفته ام. بارها به این موضوع فکر می کنم. شاید نیاز به داروهای ضد افسردگی دارم. نمی دانم چگونه از این شرایط رهایی پیدا کنم. رضایتمندی ام از همه چیز دارد به سمت صفر میل می کند. انگیزه ها آن قدر قوی نیستند که امیدواری بدهند. یا زمان زیادی ندارم تا به آن ها برسم و کم کم خاموش می شوند. شاید همه ی این ها نشانه هایی از بیماری افسردگی باشد.
بی برنامه گی بدترین آفت زندگی است. اینکه همه چیز قاطی شود و ندانی چه کار می خواهی بکنی و به کدام هدفت می خواهی برسیی. بد جور دچارش شده ام.
پ.ن : گاهی آدمی هزلیات می گوید ( مربوط به افسردگی را می گویم )

۱۳۸۸ تیر ۲۵, پنجشنبه

نماز

نماز خواندن را خودم هم نفهمیدم به چه دلیلی کنار گذاشتم , فقط می دانم دیگر نمی خوانم. این اعتراف یا شجاعت و یا هر چیز دیگه ای نیست.  در راه برگشت از تهران , وقتی قطار برای نماز شب نگه داشت و مسافر در حال دویدن بین سرویس ها و نمازخانه بودند ، یک زن و شوهر میان سال از قطار پیاده شدند و با یک  بطری آب وضو گرفتند ، و همانجا جلوی قطار , رو به دشت ( شاید هم بیابان ) تاریک و وسیع , روی دو کاغذ روزنامه شروع کردند به نماز خواندن. خیلی به دلم نشست و راستش دلتنگ شدم برای نماز خواندنی که روزی  فکر ترک کردنش برایم محال بود.  همیشه خواندنش را در این موقعیت ها دوست داشتم. با خودم گفتم که خودشان چه لذتی می برند. 

۱۳۸۸ تیر ۱۰, چهارشنبه

.



رفتن

گاهی خبر رفتن بعضی ها را می شنوی که شاید زیاد در زندگی ات تاثیر خاصی نداشته اند و صرفا لحظه هایی بوده اند با تو. ولی وقتی حالا که نیستند و به آن ها فکر می کنی ، ته دلت تنگ می شود و جایشان را خالی می بینی. دلم تنگ شده برای آن پیرزن پشت خمیده ای که روزگاری می آمد و کارهای مادربزرگ را انجام می داد.

.

نمی دانم الان با همان تصورات خوش بینانه ام جلو بروم یا نه؟ ‌آیا این همان موقعیتی است که دنبالش بودم هست و دارد خودش را و طعم خوشش را به دهانم می رساند است ؟ گاهی فکر می کنم بسیار خوش و بین و خیال پرداز می شوم و و اقعیت کم تر با تصورات من جور در می آید. تلخی بیشتری دارد این واقعیت لعنتی. این بار خدا کند که این گونه نباشد. دارم دعا می کنم که این یک بار جور در بیاید شرایط با آنچه در ذهنم می گذرد.
اگر اوضاع خوب پیش رود ، شرایطم خیلی عالی می شود و می توانم برای بقیه ی کارهایم در زندگی راحت تر زمان بگذارم.