۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه

داشتم نوشته هایی در مورد اتفاقات انتخابات سال پیش و حواشی اش را می خواندم. سر و صدا ها خیلی وقت است خوابیده. مردم هم دیگه آن شر و شور افتاده اند و نطق کشی ها هم تقریبا جواب داده است. لگر چه صداها خوابیده و همه چیز به ظاهر به حال اول برگشته است ولی این اتفاقات یک سال خیلی تاثیر گذار بود. فکر می کنم از همان شب مناظره ها به خصوص مناظره ی موسوی و احمدی نژاد ، درپوشی که بر روی اجن زار این نظام بود بر داشته شد تا بوی مشمئز کننده ی آن را همه حس کنند. حتی طرفداران راستی خود این حکومت. تمام زشتی های این نظام و جامعه ای که این ها طی این 30 سال ساختتند عیان شد و اگر قبلا اقلیت می فهمیدند و درک می کردند اما اینک اقلیت کسانی هستند که متوجه نیستند. مشروعیت لرزان حکومت فرو ریخت. و تمام بالائی ها به دست و پا افتاده اند. قبل تر ها حرف ها و دروغ ها و ریا کاری هایشان زیاد معلوم نبود. ولی اکنون کوچک ترین و ساده ترین حرکاتشان خنده دار و بوی دروغ می دهد. بوی ریا کاری و دروغ. خنده ات می گیرد از دروغ گویی های بی هدفشان. این آخری هم که دیگر نور علی نور است. شهرام امیری. حاکمان خودشان هم نمی داننند کدامیک از دروغشان را باور کنند. فرار شهرام امیری از دست نیروهای امنیتی آمریکا همان قدر غیر قابل قبول است که بگویی دوغ سیاه است. این ها یا خودشان نمی فهمند یا فکر می کنند مردم نمی فهمند.

0 نظرات:

ارسال یک نظر