۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

رفتن

می ترسم از آینده ی این کشور. از این روندی که دارد پیش می رود. از به هم خوردن آرامشی که انتهایش معلوم نیست. از این ها که هر کاری از دستشان بر می آید برای حفظ قدرت. آدم کشتن که کار ساده اشان است. از تکرار تاریخ می ترسم. من از جایی که آرامش ندارد بیزارم. باید سرعتم را بیشتر کنم برای رفتن....

0 نظرات:

ارسال یک نظر