۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه

جواب اولیه رسید و ما نفس راحتی کشیدیم که فعلا به مشکلی نخوردیم. حالا دوباره افتادیم تو کار کاغذ بازی و سابقه ی کار و این چیزها. اعصاب خرد کن ترین قسنمت ماجرا. مخصوصا با این تکریم ارباب رجوعی که به نحو احسن در ایران صورت می گیرد. با این فشار کار زبان را هم باید بخوانم برای IELTS.
تا حد زیادی از این یک لنگ در هوا بودن خارج شدم. بد جور زندگی ام قاطی شده بود. تکلیف خودم را نمی دانستم چیست. ولی حالا تا حد زیادی همه چیز دارد مشخص می شود. اگر مشکل خاصی نباشد شاید تا یک سال دیگر کارمان درست شد و رفتیم. برای خودش تجربه ی جدید و بزرگی است. زیاد نمی توان تصور کنم چگونه است چون می ترسم با تصورم جور در نیاید. هر چه هست راه سختی است. شاید سخت تر از اینجا. نمی دانم چه می شود. خدا می داند و بس.
..
محمد نوری هم خاموش شد. خاموش شد و لی آوازش جاودانه ماند. از گل مریم تا ایرانش. یادش گرامی.

0 نظرات:

ارسال یک نظر